مهدی ربیعی
چکیده
قائدتاً بایستی آدمیزاد بالاتر از زاده خویش باشد ولی آنچه قابل رؤیت است عکس این معادله است، بیشینه مردم از تحولات و پیچیدگیهای رباتها عقب افتادند و نسبت به پیشرفت ماشینها، واپس میخورند!
با این تبدل ناشناخته، رابطه خَلق با ماشینهای هوشمند چگونه خواهد بود؟!
انسان با توسل به ماشینها، انسان بودن خویش را دور میزند، بطوریکه رباتهای هوشمند در خیلی از مشاغلی که رنگ و بوی انسانی ندارد و تنها یک «فن» محسوب میشود، حتی بهتر از متخصصان آن حوزه عمل میکند!
پس خیلی از فعالیتها، مشاغل و مفاهیمیکه ظاهراً انسانی و حتی هنر و علم محسوب میشدند و برای صاحبان آنها نون و نوایی داشتند از طریق رباتهای هوشمند به زودی از کارکرد میافتند!
ماشینها یکی از زادههای سمپتوماتیک بشر است که همانند بیماری در کوتاهمدت تنها راهحل یک سوژه است ولی رفته رفته سازنده خود را رسوا میکند!
بهزودی، هویدا خواهد شد که چه اموری به واقع انسانی، هنرمردانه و عالمانه است که از توان ماشینها برای همیشه خارج است!
واژگان کلیدی : ماشین، ربات، هنر، سمپتوم، بیماری، علم، انسان، فن، واپسزنی، روانکاوی و زبانشناسی
مقدمه
با اینکه ماشینها در اوان تحول خود به سر میبرند ولی میتوانند در کسری از زمان مقالاتی را تولید کنند که از لحاظ کمیو کیفی بالاتر از همان مقالاتی است که خیلی از هیاتعلمیهای دانشگاهها با آنها به درجه استادی ارتقاء یافتند، چرا؟!
زاده بشر اگر خاص همان سوژه نباشد و تنها یک ویژگی مشترک در بین افراد باشد به راحتی قابل فرمولبندی برای ماشینهاست!
اگر ادبیات سابق را با ادبیات کنونی قیاس کنید؛ ادبیات گذشته حماسی، رزمگونه و خاص سوژههاست که قابل کاهش به یک فن نیست تا بشود آن را آموزش داد، اما ادبیات فراگیر در عرف کنونی به راحتی توسط فضاهای مجازی و هوشمند شبیهسازی میشود!
در رمزگشایی و زبانشناسی هنر(ه+نر) آشکار میشود که هنر رزم است و نرینه، ولی امروزه به شکل بزم و تعزیه فراگیر است، همانند میترا که عموماً امری زنانه محسوب میشود!
در هر دو تصور، عموم ایرانیها پدر را پس میزنند!
هرچند، در نهایت به میانجی ماشینهای هوشمند مشخص میشود که بخش بزرگی از این خلاقیتهای هنری هیچگونه «فاعلیت انسانی» در خود نداشتند!
روش تحقیق
روشی که وِیژگیهای مشترک را مطالعه میکند میتواند به تحول ماشینها کمک کند ولی در واقع روشی غیرانسانی است و قابلیت تعمیم به انسان را ندارد و حتی اگر چنین امری در زیباشناختیترین حالت خود رخ دهد در نهایت برای انسان از کاربرد میافتد!
پس، تحقیق حاضر منحصر به یک انسان است!
اگر از نتایج این تحقیق دنبال پروتکل هستید بیراه آمدید و وقت خود را در این وادی تلف میکنید!
نتایج و نتیجهگیری
در حالتهای شبیهسازی شده از کل به جزء میروند یعنی نتایج برای طراحی و سازه، ملاک عمل قرار میگیرد!
حالآنکه کودک نمیتواند ابتدا جهان را یادگیرد و سپس به فهم بوم خویش نائل آید!
آنچه آشکار است موضع خلق است خالق واقعی همیشه پیشتر از ماشینهاست!
کشورهای تاریخدار صاحب پدر-اند که راه و رسم انسان بودن را پیموده و آن را به فرزندان خویش انتقال میدهد ولی کشورهای نوپا چنین فقدانی را با رباتها پر میکنند و هوشمند میشوند، تفاوت آندو کیفی و ساختاری است!
به همین دلیل است که تناقض کشورهای تاریخدار در برخورد با ماشینها بیشتر و غریبتر است!
پدر چوپانی که ساختار رهبری دارد ولی ظاهر ماشینی او را ناامید میسازد!
در حرکت جزء به کل است که انسان به مرحله خالق و رهبری میرسد!
مفهوم پارادکسیکال به حالت تضاد اشاره ندارد بلکه روایت از ناخودآگاهی دارد که در همه زمانها، قسمت پنهانی قابلیت رمزگشایی دارد ولی پایانی بر آن انسانیت نیست!
ماشین بهمانند پول میتواند جای پدر را بگیرد ولی جنونآور است، همان اتفاقی که در سایکوتیکها و پرورتها رخ میدهد، بیپدرهایی که پدر میسازند!
تحقیقِ زبانشناسی در حوزه دین نیز دلالتهای مشابه دارد؛
رباتها همانند فرشتگان وظایف مشخصی دارند که خالق به آنها محول کرده است ولی اختیاری از خویش ندارند، اختیار وجه امتیاز انسان است!
البته شیطان تاب تحمل این داستان را ندارد و از زمره فرشتگان خارج میشود و قرار است اثبات کند که بالاتر از انسان است!
ترس از ماشینها نیز همان ترس است که روزی برسد که رباتهای هوشمند نیز از خالق خویش تخطی کنند!
البته که انسان در تکرار خویش است!
منابع
به اشارات قبلی، دال «ایران» نیز اضافه میشود!