مهدی ربیعی
چکیده
پیچیدگی انسان، مربوط به ذهن اوست یا جهان پیرامون؟!
به بیان دیگر، معادلات حاکم در آن مربوط به ذهن است که به دنیای اطراف فرافکنی میشود یا دنیای اطراف است که در ذهن منعکس میشود؟!
معترضی مکشوف خویش است، تصور او بر این است که سابقاً در تحمل بوده و هیچ اعراضی به دنیای پیرامون نداشته است، حالآنکه اعراض او تماماً مربوط به «تو» بود!
من از ترس مادرم که از زنهای پیرامون خویش میترسد، گرفتار زن ترسا شدم!
تجاوز، تنها حالتی است که مدوسا توانست از شر روحانیت و جنسیت خویش، همزمان خلاص شود!
هر چند آن خلاصهسازی، آدمیرا از گسترش بیشتر خلاص و گرفتار «دوال پا» میسازد!
پزشکی، آخرین خدایی است که در اعماق «من» برای تماشای بال بال زدن بیماران دستنخورده میماند و نسبت به جایگاه روانکاو سنگینی دارد!
در نهایت، ارتباط مابین گونههای زنده در کرات متفاوت و دور قرار است به میانجی ذهنهای واقعی رخ دهد یا رباطهای هوشمند در جهان بیرون؟!
واژگان کلیدی : ذهن، جهان، دوال پا، مدوسا، روحانیت، جنسیت، اعراض، تحمل، خلاصهسازی، زن ترسا، پزشکی
مقدمه
دینای اطراف آینه شناخت آدمیاست یا آدمیآینه دینای پیرامون شده؟!
به بیان نزدیکتر، رباطها برای سازگاری با جهان هستی در حال همانندسازی با سیارهها و ستارههای دور هستند یا در حال همانند شدن با دورترین ابعاد آدمیپیش میروند؟!
آیا ذهن توان و آمادگی ارتباط با موجودات سایر کرات ندارد یا جهان پیرامون در واپسزنی ذهن سنگینی دارد؟!
اگر اینچنین باشد ارتباط بین دو ذهن یا دو هستی مطرح است یا یک هستی یا یک ذهن در ابعاد متفاوت؟!
انسان نمیتواند غیر خودش باشد، پس آنچه هست جزیی از انسان است، این همان چیزی است که از آن میترسیم!
هیستریک کمالگرایی را تصور کنید که بنیاد او بر «نابودی» است و اگر قرار بر تحولی واقعی باشد باید به خطرناکترین ابزارها برای نابودی هستی مجهز شود ولی موضع مصلح اجتماعی را اشغال میکند تا فقدان خویش را طبابت کند، برای او تنها موضعی که قابل تحقیق نیست پزشکی است!
همانطور که واکنسها با وارد کردن مقادیر خفیف بیماری باعث میشوند تا بدن درمقابل بیماریهای شدیدتر مقاوم باشد، به لحاظ روانی نیز اگر در معرض آسیبهای خفیف روانشناختی قرار گیرد میتواند با متریال کشنده روانشناختی ارتباط بگیرد!
سوژهای که بیشترین شباهت را با ما دارد واپس میخورد، چراکه ممکن است در بروز و ظهور از خود ما متهورتر باشد!
انسان هوشمند امروزی، نسبت به گونههای کهنتر مانند نئاندرتالها که از لحاظ بدنی نسبت به گونههای قبلی برتری داشتند، از لحاظ روانی کشفیات و سازش و گسترش بیشتری داشتند!
هرچند آن را به عشق و اشتیاق نسبت میدهند، مانند قاتلی که یک خانواده را از یکنواختی خارج میسازد!
روش
تحقیق در مورد «تو» راحتتر است، چرا که محقق از موضع تحقیق میگریزد!
هرچند برای مخاطبی که تو باشی، تحقیق در مورد محقق سهلتر است!
موضع محقق/دانشمند/روانکاو به قدری خطیر است که انسان هوشمند هوشمند را وادار به پژوهش وسواسی میکند تا تحقیق واقعی!
محقق واقعی دنبال اینکه من چه میخواهم؟!
اما این سوال هیستریکوار در میدان «تو» انعکاس مییابد، تو چی میخواهی؟!
در چنین حالتی، پژوهشگر میخواهد ببیند از او چه میخواهند تا بر اساس آن عمل کند که هیچگاه راضیکننده نیست!
نتایج و نتیجهگیری
جدایی و قرابت آشنایان استعاری است، نمونه آن میتوان را در رهبران جهان کنونی دید، دشمنانی که از الگوی یکدیگر پیروی میکنند، وحشت و اشتیاق آنها نیز ناشی از تهور یکدیگر است، الگوی مشابه آنها را میتوانید در " تعرفهگذاری بر واردات کالا " ببینید!
اینچنین شباهتی به شکل دشمنی انعکاس مییابد، چنین فاصلهای با محاسبات جهان بیرونی هرگز به یکدیگر نمیرسند، همانطوری که یک شی حتی با سرعت نور در تقطیع زمانی بیحرکت است!
شباهت آندو در بیخدایی به قدری است که در یک قدمیشناخت طبیب خویش هستند!
هیستریک نگونبخت بهقدری در «نابودی» سازههاست که متوجه فاعلیت خویش در این نابودی نمیشود تا خویش را درمان «سازد»!
منابع
بیوگرافی اشخاص تاریخی و دلالتهای مربوط به آن به منابع قبلی اضافه میشود!