loading...

تداعی آزاد

Content extracted from http://drmehdirabiei.blog.ir/rss/?1743918942

بازدید : 0
دوشنبه 17 فروردين 1404 زمان : 11:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تداعی آزاد

مهدی ربیعی

چکیده

پیچیدگی انسان، مربوط به ذهن اوست یا جهان پیرامون؟!

به بیان دیگر، معادلات حاکم در آن مربوط به ذهن است که به دنیای اطراف فرافکنی می‌شود یا دنیای اطراف است که در ذهن منعکس می‌شود؟!

معترضی مکشوف خویش است، تصور او بر این است که سابقاً در تحمل بوده و هیچ اعراضی به دنیای پیرامون نداشته است، حال‌آنکه اعراض او تماماً مربوط به «تو» بود!

من از ترس مادرم که از زن‌های پیرامون خویش می‌ترسد، گرفتار زن ترسا شدم!

تجاوز، تنها حالتی است که مدوسا ‌توانست از شر روحانیت و جنسیت خویش، همزمان خلاص شود!

هر چند آن خلاصه‌سازی، آدمی‌را از گسترش بیشتر خلاص و گرفتار «دوال پا» می‌سازد!

پزشکی، آخرین خدایی است که در اعماق «من» برای تماشای بال بال زدن بیماران دست‌نخورده می‌ماند و نسبت به جایگاه روانکاو سنگینی دارد!

در نهایت، ارتباط مابین گونه‌های زنده در کرات متفاوت و دور قرار است به میانجی ذهن‌های واقعی رخ دهد یا رباط‌های هوشمند در جهان بیرون؟!

واژگان کلیدی : ذهن، جهان، دوال پا، مدوسا، روحانیت، جنسیت، اعراض، تحمل، خلاصه‌سازی، زن ترسا، پزشکی

مقدمه

دینای اطراف آینه شناخت آدمی‌است یا آدمی‌آینه دینای پیرامون شده؟!

به بیان نزدیک‌تر، رباط‌ها برای سازگاری با جهان هستی در حال همانندسازی با سیاره‌ها و ستاره‌های دور هستند یا در حال همانند شدن با دورترین ابعاد آدمی‌پیش می‌روند؟!

آیا ذهن توان و آمادگی ارتباط با موجودات سایر کرات ندارد یا جهان پیرامون در واپس‌زنی ذهن سنگینی دارد؟!

اگر اینچنین باشد ارتباط بین دو ذهن یا دو هستی مطرح است یا یک هستی یا یک ذهن در ابعاد متفاوت؟!

انسان نمی‌تواند غیر خودش باشد، پس آنچه هست جزیی از انسان است، این همان چیزی است که از آن می‌ترسیم!

هیستریک کمال‌گرایی را تصور کنید که بنیاد او بر «نابودی» است و اگر قرار بر تحولی واقعی باشد باید به خطرناک‌ترین ابزارها برای نابودی هستی مجهز شود ولی موضع مصلح اجتماعی را اشغال می‌کند تا فقدان خویش را طبابت کند، برای او تنها موضعی که قابل تحقیق نیست پزشکی است!

همانطور که واکنس‌ها با وارد کردن مقادیر خفیف بیماری باعث می‌شوند تا بدن درمقابل بیماری‌های شدیدتر مقاوم‌ باشد، به لحاظ روانی نیز اگر در معرض آسیب‌های خفیف روانشناختی قرار گیرد می‌تواند با متریال کشنده روانشناختی ارتباط بگیرد!

سوژه‌ای که بیشترین شباهت را با ما دارد واپس‌ می‌خورد، چراکه ممکن است در بروز و ظهور از خود ما متهورتر باشد!

انسان هوشمند امروزی، نسبت به گونه‌های کهن‌تر مانند نئاندرتال‌ها که از لحاظ بدنی نسبت به گونه‌های قبلی برتری داشتند، از لحاظ روانی کشفیات و سازش و گسترش بیشتری داشتند!

هرچند آن را به عشق و اشتیاق نسبت می‌دهند، مانند قاتلی که یک خانواده را از یکنواختی خارج می‌سازد!

روش

تحقیق در مورد «تو» راحت‌تر است، چرا که محقق از موضع تحقیق می‌گریزد!

هرچند برای مخاطبی که تو باشی، تحقیق در مورد محقق سهل‌تر است!

موضع محقق/دانشمند/روانکاو به قدری خطیر است که انسان هوشمند هوشمند را وادار به پژوهش وسواسی می‌کند تا تحقیق واقعی!

محقق واقعی دنبال اینکه من چه می‌خواهم؟!

اما این سوال هیستریک‌وار در میدان «تو» انعکاس می‌یابد، تو چی می‌خواهی؟!

در چنین حالتی، پژوهشگر می‌خواهد ببیند از او چه می‌خواهند تا بر اساس آن عمل کند که هیچگاه راضی‌کننده نیست!

نتایج و نتیجه‌گیری

جدایی و قرابت آشنایان استعاری است، نمونه آن می‌توان را در رهبران جهان کنونی دید، دشمنانی که از الگوی یکدیگر پیروی می‌کنند، وحشت و اشتیاق آنها نیز ناشی از تهور یکدیگر است، الگوی مشابه آنها را می‌توانید در " تعرفه‌گذاری بر واردات کالا " ببینید!

اینچنین شباهتی به شکل دشمنی انعکاس می‌یابد، چنین فاصله‌ای با محاسبات جهان بیرونی هرگز به یکدیگر نمی‌رسند، همانطوری که یک شی حتی با سرعت نور در تقطیع زمانی بی‌حرکت است!

شباهت آن‌دو در بی‌خدایی به قدری است که در یک قدمی‌شناخت طبیب خویش هستند!

هیستریک نگونبخت به‌قدری در «نابودی» سازه‌هاست که متوجه فاعلیت خویش در این نابودی نمی‌شود تا خویش را درمان «سازد»!

منابع

بیوگرافی اش‌خاص تاریخی و دلالت‌های مربوط به آن به منابع قبلی اضافه می‌شود!

بازدید : 20
چهارشنبه 7 اسفند 1403 زمان : 11:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تداعی آزاد

مهدی ربیعی

چکیده

تهدید یکدیگر من باب چیست؟! تعدی و تجاوز به دیگری، نفع اولیه است یا ثانویه؟!

تهدید متوجه دش‌من یا کسی است که در طرف مقابل قرار دارد، پس تهدید باعث واکنش‌هایی در طرف مقابل می‌شود که آن «چیز» خواستنی است!

پرسش مهم‌تر این است که چرا ابرقدرت‌های زمان، ضعیف‌ترین فرد یا کشور را تهدید می‌کنند و بالعکس؟! البته ملاک ضعیف یا قوی بودن از نظر خود آنها و تصور عمومی‌است و صحت‌سنجی آنها نیز از هدف مقاله حاضر خارج است!

به لحاظ زبانشناسی، تهدید(ته‌دید) به عمق نگاه و واکنش طرف مقابل بستگی دارد، به بیان دیگر اشتیاق تهدیدکننده آن است که خدا را بجای شیطان جا کند!

جای خالی خویش باید از طریق دیگری، خالی‌تر شود، پس هیچ ابژه‌ای حتی خدا پر کننده آن نیست ولی به اندازه آن می‌تواند باعث اشتیاق و ظرفیت آدمی‌شود!

ولی ارتباط با کوتوله‌ها می‌تواند آن جای خالی را پر کند!

آن مرد ماسکی به درستی یادآور می‌شود که" یا توضیح دهید در یک هفته اخیر چه کرده‌اید یا اخراج شوید"!

اگر به‌واقع نخواهی «کار» کنی، کار-گر یک سایکوتیک ‌نهانی می‌شوی تا به دیگری پاسخ‌گو نباشی!

واژگان کلیدی : تهدید، خدا، شیطان، کار، اشتیاق، زبانشناسی، دشمن، چیز، نفع اولیه، نفع ثانویه

مقدمه

پرسش آن بدن‌ساز شکیبا این بود که چرا آن دختر برای ارتباط با من، جدایی از همسرم را شرط می‌گذارد؟!

پاسخ اما مربوط به آن نرینه جنس است که او را برای مداخله و فضولی در خویش فراخوانده است!

زن به لذت آنی قانع نیست و تا ته ته یک ماجرا پیش می‌رود، فرق شیطان با فرشته‌های دیگه هم همین است که فرشته‌ها معطوف به دستور دیگری هستند ولی شیطان به اشتیاق خویش محکوم است و ولکن ماجرا نیست تا کاملاً از کنترل دیگری خارج شود!

ناگفته نماند که از کلمات(خدا و شیطان...) برای بیان بخشی از داده‌های مربوط به آدمی‌استفاده می‌شود و لاغیر!

کابوس‌ها، از رفتن به ته ته زن‌ها و ترس ناشی از آنها روایت می‌کند، به همان شکلی که مردها با توسل به خدایگان، در روز روشن سرگرم صلح جهانی هستند!

مردی در خواب می‌بیند که با‌هالک واقعی در یک وضعیت همدلانه بدون اینکه بترسد و کلیشه‌ای پاسخ دهد، می‌گردد و جملات انگلیسی می‌سازد و با او ارتباط می‌گیرد!

ماجراجویی زنانه، تنها و تنها با توسل به «قانون» امکان‌پذیر است!

قانون، شناخت سوژه از خویش را مهیا می‌کند، همانند خواننده‌ای که با متن موسیقی می‌فهمد که فالش نمی‌خواند، حتی اگر قرار باشد آن خواننده موسیقی اضافه بر متن قبلی ابداع یا اصلاح کند باید مبتنی بر نظم قبلی جایابی کند!

از بیهوده ‌کاری استاد است که به دانش‌جو سهل گرفته می‌شود، هرچند بیهوده‌کاری نیز با تاخیر منتج به نتیجه می‌شود!

حال پرسش غایی و نهایی این است که به‌واقع«کار» چیست که می‌تواند به عشق و اشتیاق گره بخورد؟!

روش

در تحقیق حاضر، داده‌های زبانشناسی بصورت «ته‌دیدی» بررسی و موش‌ِکافی می‌شوند، بخاطر همین در نگاه اولیه خش‌ن و بی‌معنا برداشت می‌شوند ولی از منظر retroactive پیغام را به مقصد می‌رساند!

در برخورد اولیه، مخاطب خود را به فراموشی، نمی‌دانم، نمی‌فهمم و کلیشه‌های تکراری می‌زند تا از بررسی متن بگریزد ولی متن او را رها نمی‌کند!

خشی از خشونت یک روانکاو، که حتی برای آنالیزان اخراج شده نیز تا ابد کار می‌کند!

پس روش فراتر از محتوا، کار می‌کند!

مخاطب حوصله خانواده را ندارد، به معنای دیگر حوصله خویش را ندارد، چرا که تحقیق در مورد آنها نیاز به «کار» دارد، که به کلیشه‌ها مدرن و تکراری پشت‌پا می‌زند!

تداعی آزاد در فرم کنونی علاوه بر تداعی کلامی‌نیاز به شنیدن و تفکر دارد!

نتایج و نتیجه‌گیری

وسواس در مورد مرگ والدین، وسوسه‌ای برای مرگ صور مشترک با آنهاست که تحقیق در مورد آنها فراتر از خیال می‌رود و از قاموس نهانی با آنها سر در می‌آورد!

تحقیق و کار نکردن در آنها نیز نتایج غریبی دارد: توسل به علوم بی‌گانه و خارجی برای واپس‌زدن قومیت و قوامیس خویش؛ پر شدن از محتوا و معانی که تنها ارتباطی صوری را ممکن می‌سازد، البته که تحمل شکل و شمایل آنها، صبوری می‌خواهد!

حفظ کردن مطالب انسانی با دو هدف انجام می‌شود؛ اولی دردناک شدن ارتباط با آنها و دومی‌فراموش کردن تاریخچه مربوط به آنها!

عجیب است که به حافظ‌های کتب ارج می‌نهند!

بالاخره علومی‌مانند روان‌-شناسی برای غیرخودی‌ها نیز کارکرد دارد!

آن‌کسی که شاعر نیست برای حمله ور شدن به من، می‌گوید "کس‌شعر" می‌گویی، چرا که یک عبارت به گوینده آن نیز دلالت دارد!

وقتی محقق برای تحقیق در فرامین خویش‌اوندی پا پیش نمی‌گذارد، آنها را فرامی‌خواند تا حتی در تجدید فراش خصوصی نیز دخالت کنند!

خوابین در رویا می‌بیند که شیرنی‌های زیبایی درست می‌کند که محتوای مخدر دارند!

چنین خوابی حاوی دو تفسیر طنزگونه است که اولی از فریب خویش سخن می‌گوید و دومی‌به راه برون‌رفت سوژه از کنترل و هیبنوز دیگری سخن می‌راند!

از این‌رو، عاشق واقعی کسی است که معشوق چشم‌نواز را دست‌خالی تور کند، این همان «کار» است!

اینشتین هم باشی نمی‌خواهی میلوا را در مقالات مشترک نام ببری!

دریا-نام هم باشی مادر و پارتنر خویش را فدا-کار می‌نامی‌تا دریا-دل نباشی!

بازدید : 20
پنجشنبه 24 بهمن 1403 زمان : 19:41
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تداعی آزاد

مهدی ربیعی

چکیده

زبان‌شناسی رهبران آشکار می‌سازد که یک رهبر در چه ساحتی قرار دارد و از چه سیاستی پیروی می‌کند، لسان یک رهبر آشکارا می‌گوید که در کنترل اوست یا او را در کنترل دارد، اینچنین است که " استخوان لای زخم " خدایگان راه نمی‌یابد!

ضیغمی‌که دزد خانه خویش است، حتی حاضر نیست برای روان‌-کاوی خویش از یک فنجان قهوه بگذرد!

از رمزگشایی آیات و داستان آفرینش هویداست که در ابتدا دو جنس متمایز نیستند، هراس از جنسیت متفاوت تا دیر زمانی آدمی‌را در این همانی حفظ می‌کند و عامل همجنس‌خواهی است!

هم‌جنس‌خواهی که در ابرقدرت‌های نوظهور به شکل تجاوز به دولت‌های هم‌جوار، تکرار می‌شود!

ابتلای ‌زن‌ها به مذکور اولیه‌تر است، بخاطر همین در regress سایکوتیک‌ها، زنانه‌ترین نوع همجنس‌خواهی بازمی‌گردد!

از این‌رو باستانی‌ترین پادشاه، یک زن همجنس‌خواه است، همانطور که خدایگان زن داریم!

ابرقدرت‌های باستانی(ایران، یونان، رم و مصر..) از مادیت خویش عبور کردند و سردرگم کیفیت متفاوت‌ و جنس‌دگر هستند!

واژگان کلیدی: همجنس‌خواهی، دگرجنس‌خواهی، خدا، زن، زبان، زبانشناسی، روانکاوی، باستانی، تاریخ، رهبر، خودشیفتگی

مقدمه

وینسنت ونگونگ گوش خود را جهت نشیندن دیگران برید تا دیگری برای همیشه بدهکار او باشد بطوری که نقاشی‌های ونگونگ مابعد او ارزش عجیب و غریبی یافتند!

فرد یا ملتی که تنها به قرائت ذهنی اولویت می‌دهند، نمی‌خواهند در آینده خوانده شوند!

گرچه آن زن منور خود را تیغ‌زن دو عالم نشان می‌دهد ولی در ارتباط با جنس‌ دگر است که از کف می‌رود!

به‌واقع آنچه واپس می‌خورد همجنس‌خواهی زنانه است نه خویش‌تن آنها !

در چنین سوءتفاهمی‌است که روان‌-کاوان، زنان را به لحاظ ‌‌وجدان‌گرایی، هم‌جنس‌گرا خواندند!

رهبری که بر اساس ناخوداگاه یک ملت عمل می‌کند، اعتراضات ظاهری آنها را نیز به عمیق‌ترین شکل می‌خواند، هر چند بعنوان رهبر بی‌تفاوت مورد قضاوت است!

از این‌رو میزان دگرجنس‌گرایی یک رهبر است که این امکان را فراهم می‌کند تا او فراتر از زمان خویش، گذشته و آینده را در متفاوت‌ترین حالت خویش در نظر بگیرد!

به همان شکلی که تهی‌دست‌تان، افراد بالادستی را به لحاظ علمی، مالی و فرهنگی پس می‌زنند تا شکوفا نشوند، افراد بالادستی هم برای خارج نشدن از خودشیفتگی خویش به فقرای پایین دستی راه نمی‌دهند!

زن و مرد نیز به یکدیگر راه نمی‌دهند ولی جویای هم‌خوانی یکدیگر هستند، همانطوری که درمانجو درمان را می‌جوید، حواشی‌خواهی که وفور آن را می‌توان در مبتلایان به وسواس دید!

چنین ارتباطی جهت یادآوری تنبیه خویش ضروری است، همانند مجنونی که عاشق سردرگمی‌خویش در معشوق است!

روش

داده‌های زبان‍شناختی در یک طیف کاملاً همجنس تا ناهمخوانی کامل رخ می‌نمایند که توسل به دادهای ظاهری و همخوان سهل‌ترین روش مطالعاتی است که منتج به نتایج مقبول اجتماعی می‌شود!

از این‌رو، اقبال اجتماعی مد نظر تحقیق حاضر نیست ولی در نهایت منجر به همان امر می‌شود، چرا که روای ناهمخوان‌ترین داده‌های جنس مخالف است که در طول تاریخ از پذیرش آن سر باز زدند!

در صورت فهم، نزدیک‌ترین واکنش به نتایج این تحقیق؛ اعتراض به آن است، ولی واکنش‌های بعدی راه‌یافتن به داده‌های ناهمخوان است که در دورترین حالت ممکن، حفظ می‌شوند، بی‌جهت نیست که از پاد‌شاهی زنان اولیه مکتوبات مستند در دسترس نیست!

نتایج و نتیجه‌گیری

تحقیق در داده‌های تاریخی و زبانشناسی آشکار می‌سازد که حکومت‌های همجنس‌خواه در نهایت حتی برای اهالی آن ملت و دولت نیز عذاب‌آور است، اگر ساختار مذکور به لحاظ کیفی وسعت روانشناختی نیابد به صورت سمپتوماتیک تجاوز دولت‌های غریبه را می‌طلبد، شواهد آن را می‌توان به شکوفایی هنر و شعر... در حضور حکوت‌های بیگانه در تاریخ ایران دید!

مصداق بالینی آن را می‌توان در زنی دید که برای درمان عفونی خویش، خود را در معرض تجاوز متخصص کهن‌سالی قرار می‌دهد که یادآور یک دوره پادشاهی بی‌نام و نشان اوست!

البته راه آسان‌تر، انکار هر نوع عرفان و عرفات متعالی است!

پس به وسعتی که یک رهبر گسترش روانی پیدا کند، از زمان‌های دور آن ملت و دولت خبر می‌دهد، یک گسترش دگر خواهانه که اولیه‌ترین همجنس‌خواهی‌ها را بالا می‌آورد!

حال پرسشی که پیش می‌آید این است که چنین بالا آوردنی چه سودی برای آنها دارد؟!

پاسخ را باید در هیستریکی بودن زن‌ها جست، چرا زن‌ها را عامل اعتراضی می‌دانند، آیا چنین اعتراضاتی واقعی است یا اعتراض به همجنس‌خواهی اولیه خودشان است و یا اعتراض به رهبری است که همجنس‌خواهی آنها را انعکاس می‌دهد!

پس نمی‌توان چنین اعتراضی را یک مخالفت واقعی تلقی کرد!

منابع

اشارات رهبری به منابع و دلالت‌های قبلی اضافه می‌شود!

بازدید : 20
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 12:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تداعی آزاد

مهدی ربیعی

چکیده

فارغ از صحت سنجی «الله»، گندگی شکم آن خدا-گو حرف بیشتری برای گفتن دارد تا یاکریم بودگی او، اگر قرار بر ارزیابی هم باشد، از کف دادن اضافات بدنی دلالت بیشتری بر عشق و اشتیاق در روانکاوی دارد!

متخصص محتکر تا حد ترکیدن می‌خورد و ظاهراً خود را طالب علم نشان می‌دهد ولی نمی‌تواند عاشق شود چراکه عشق را سوختنی است که با احتکار او نمی‌سازد!

حال باید دریافته باشید که چرا وسواس‌ها عاشق مرگ هستند!

در یک همزمانی غریب، ورزشکاری شکیبا پرسید؛ چرا رژیم‌ها برمی‌گردند؟! پرسش او به رژیم‌های ورزشی و غذایی محدود بود ولی چنین پرسشی اشارتی فراگیر دارد، چرا که جزء جدا افتاده هر چقدر هم متمایز و خاص باشد به دلیل اینکه کل را پس می‌زند و متقابلاً واپس می‌خورد، سرطانی عمل می‌کند، چه در روان و چه در بدن!

راه‌کار سفیهانه متخصصان روان و بدن بر آن است تا با روش‌هایی مانند روان‌درمانی یا شیمی‌درمانی آن جزء ناساز را حذف یا منقطع‌ سازند!

اما عاشق واقعی به دلیل از کف دادن دوئل‌های اضافی بی‌نیاز از هر گونه عقده‌گشایی خیالی است و آماده ارتباط و یکی شدن با دیگری است، چنین اتحادی باعث حدوث سوژه‌ای می‌شود که تماماً حیرت‌آور است!

در چنین روالی است که نهایتاً فنای بنده، او را به جایگاه خدایگان انتقال می‌دهد؛ یک جابه‌جایی توپولوژیکال!

واژگان کلیدی : هفت شهر، دوئل، الله، رواندرمانی، سرطان، ورزش، تغذیه، بنده، طلب، عشق

مقدمه

زبان در فرم معاصر خویش روان‌تر از ساختار ماقبل‌اش انعکاس می‌یابد چرا که از تمام تاریخ خویش حتی زبان‌های بیگانه کمک می‌گیرد، هر چند زوایای واپس‌خورده را رمزگونه انتقال می‌دهد!

به همان میزانی که درفش کاویانی برای گسترش زنانه لازم می‌نماید، آهنگر بودن او نیز برای انقطاع آن جریان و شکل‌گیری یک ساختار کلان ضروری است تا پدران سرزمین از او راضی باشند!

از این رو عشق است که طالب واقعی را می‌آزمایید و او را عرفی می‌سازد، سخت‌ترین کار در این وادی همان معمولی و عرفی شدن است که انسان خودشیفته از آن می‌گریزد، پس معرفت نیز بسان عشق یک نوع کاستن است!

لکنت در زبان همان انقطاعی است که سوژه و پدرش آن را با تعویق به راه انداختند و اکنون به تیک‌های او اضافه شده است، همانطور که قبلاً گفتم؛ اگر ساختار لکنت و تیک‌های عصبی رمزگشایی شود حاوی یک «نه» بزرگ است!

این انقطاع و تجزیه در مورد گسترش کشورهای آزاد نیز در نهایت رخ می‌دهد!

از این‌رو، فرجام زیاده‌خواهی، نقطه گرفتن سمپتوماتیک است!

ضیغمی‌پرسید؛ با این همه دست و پا زدن، چرا خدای من هنوز یک زن است؟! پاسخ بنده اما مشخص‌تر بود که بنده را همیشه خدای زن است!

همانطوری که دَنا نامی‌تداعی کرد؛ برای بابام همیشه مادرم اولویت بود!

هنری که تنها انعکاس دهنده طبیعت یا یک خالق دیگر باشد، با تمام زوایای زیباشناسی که به خود می‌گیرد، اساساً قابل نقد است!

جدیتی که جایگاه خالق دارد، هر بنده‌ای را از آن جایگاه فراری می‌دهد، چرا که انتظار و غیبت خدایگان خطرناک و طاقت‌فرساست!

ترس از خدا بودگی به قدری عمیق‌ و شدید است که آدمی‌آن را به دورترین حالت ممکن واپس‌ می‌زند تا در نزدیک‌ترین حالت بندگی آرام گیرد!

گواه آن ترس مرضی را می‌توان در این رویا دید؛ خوابین در رویا می‌بیند که مورد تجاوز است، تعدادی او را فراگرفتن و در حال رو تیکه تکیه کردن او هستند، اما از دست آن سوژه کاری بر نمی‌آید!

در چنین حالتی، حتی اگر سوژه باعث و بانی خلقتی هم باشد، دوستان نزدیک‌تر از جان او، آن هنر را با قیمت بسیار نازل به اسم خودشان می‌فروشند!

حال، چنین مرضی از دو سو چگونه قابل تبیین است؟!

روش

هسته مرکزی یک تحقیق، خلق است که در متعالی‌ترین حالت آن خلق خالق است!

بر همین اساس مخاطبان تحقیق‌ نیز قابل طبقه‌بندی هستند!

بندگان را همین بس که مطالب آن را قابل فهم یابند، آنها تکرار خود را می‌خواهند!

اما تحقیق حاضر برای سنجه طالب واقعی به کتابت درآمده است نه برای معرفت‌افزایی!

نتایج و نتیجه‌گیری

تناقض و دوئل واقعی آنجایی شکل می‌گیرد که آدمی‌بخواهد با قوائد و اصول بندگی، «خدایی» کند!

چنین تناقضی را می‌توان در نمونه پیش‌رو دریافت؛

خواب‌بینی که در رویا، برادر خویش را قاتل خاله‌زایی می‌بیند که متقابلاً از خانواده آنها کشته است!

بی‌رحمی‌که در روز روشن هیچگاه به مخیله آن بنده خدا خطور نمی‌کند، هر چند در رویا نیز با سانسور و پرده انتقام به ذهن متبادر شده است!

بی‌جهت نیست که در سلسله پادشاهان ایران، آن نوسان عجیب و غریب(هبوط و عروج) دیده می‌شود!

آن نوسان مذکور را می‌توان در هفت‌(شهر، وادی، آسمان، پیکر، خان...) نیز دید!

گرچه عارفان وادی عرفی شدن را با تبدل آن به واژه معرفت دور می‌زنند ولی ساختار زبان در تصادم با امر واقع عامی‌بودن آنها را هویدا می‌سازد!

چنین نوسانی در روانکاوی بالینی نیز آشکار است، آنالیزان واقعی حداقل با یک سمپتوم برای روانکاوی رجوع می‌کند نه برای کسب معرفت، آنالیست نیز با ارجاع به ناخودآگاه پا پیش می‌گذارد!

پس آنالیزان و آنالیست از ته ته بندگی به سوی خدایی پیش می‌روند که هیچ پیش‌نویسی برای آن موجود نیست!

منابع

اشارات مربوط به هفت/هفته(خان، وادی، شهر، ساحت، آسمان، پیکر...) نیز به منابع قبلی اضافه می‌شود.

بازدید : 20
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 5:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تداعی آزاد

مهدی ربیعی

چکیده

قائدتاً بایستی آدمی‌زاد بالاتر از زاده خویش باشد ولی آنچه قابل رؤیت است عکس این معادله است، بیشینه مردم از تحولات و پیچیدگی‌های ربات‌ها عقب افتادند و نسبت به پیشرفت ماشین‌ها، واپس می‌خورند!

با این تبدل ناشناخته، رابطه خَلق با ماشین‌های هوشمند چگونه خواهد بود؟!

انسان با توسل به ماشین‌ها، انسان بودن خویش را دور می‌زند، بطوریکه ربات‌های هوشمند در خیلی از مشاغلی که رنگ و بوی انسانی ندارد و تنها یک «فن» محسوب می‌شود، حتی بهتر از متخصصان آن حوزه عمل می‌کند!

پس خیلی از فعالیت‌ها، مشاغل و مفاهیمی‌که ظاهراً انسانی و حتی هنر و علم محسوب می‌شدند و برای صاحبان آنها نون و نوایی داشتند از طریق ربات‌های هوشمند به زودی از کارکرد می‌افتند!

ماشین‌ها یکی از زاده‌های سمپتوماتیک بشر است که همانند بی‌ماری در کوتاه‌مدت تنها راه‌حل یک سوژه است ولی رفته رفته سازنده خود را رسوا می‌کند!

به‌زودی، هویدا خواهد شد که چه اموری به واقع انسانی، هنرمردانه و عالمانه است که از توان ماشین‌ها برای همیشه خارج است!

واژگان کلیدی : ماشین، ربات، هنر، سمپتوم، بیماری، علم، انسان، فن، واپس‌زنی، روانکاوی و زبانشناسی

مقدمه

با اینکه ماشین‌ها در اوان تحول خود به سر می‌برند ولی می‌توانند در کسری از زمان مقالاتی را تولید کنند که از لحاظ کمی‌و کیفی بالاتر از همان مقالاتی است که خیلی از هیات‌علمی‌های دانشگاه‌ها با آنها به درجه استادی ارتقاء یافتند، چرا؟!

زاده بشر اگر خاص همان سوژه نباشد و تنها یک ویژگی مشترک در بین افراد باشد به راحتی قابل فرمول‌بندی برای ماشین‌هاست!

اگر ادبیات سابق را با ادبیات کنونی قیاس کنید؛ ادبیات گذشته حماسی، رزم‌گونه و خاص سوژه‌هاست که قابل کاهش به یک فن نیست تا بشود آن را آموزش داد، اما ادبیات فراگیر در عرف کنونی به راحتی توسط فضاهای مجازی و هوشمند شبیه‌سازی می‌شود!

در رمزگشایی و زبان‌شناسی هنر(ه+نر) آشکار می‌شود که هنر رزم‌ است و نرینه، ولی امروزه به شکل بزم و تعزیه فراگیر است، همانند میترا که عموماً امری زنانه محسوب می‌شود!

در هر دو تصور، عموم ایرانی‌ها پدر را پس می‌زنند!

هرچند، در نهایت به میانجی ماشین‌های هوشمند مشخص می‌شود که بخش بزرگی از این خلاقیت‌های هنری هیچگونه «فاعلیت انسانی» در خود نداشتند!

روش تحقیق

روشی که وِیژگی‌های مشترک را مطالعه می‌کند می‌تواند به تحول ماشین‌ها کمک کند ولی در واقع روشی غیرانسانی است و قابلیت تعمیم به انسان را ندارد و حتی اگر چنین امری در زیباشناختی‌‌ترین حالت خود رخ دهد در نهایت برای انسان از کاربرد می‌افتد!

پس، تحقیق حاضر منحصر به یک انسان است!

اگر از نتایج این تحقیق دنبال پروتکل هستید بی‌راه آمدید و وقت خود را در این وادی تلف می‌کنید!

نتایج و نتیجه‌گیری

در حالت‌های شبیه‌سازی شده از کل به جزء می‌روند یعنی نتایج برای طراحی و سازه، ملاک عمل قرار می‌گیرد!

حال‌آنکه کودک نمی‌تواند ابتدا جهان را یادگیرد و سپس به فهم بوم خویش نائل آید!

آنچه آشکار است موضع خلق است خالق واقعی همیشه پیشتر از ماشین‌هاست!

کشورهای تاریخ‌دار صاحب پدر-اند که راه و رسم انسان بودن را پیموده و آن را به فرزندان خویش انتقال می‌دهد ولی کشورهای نوپا چنین فقدانی را با ربات‌ها پر می‌کنند و هوشمند می‌شوند، تفاوت آن‌دو کیفی و ساختاری است!

به همین دلیل است که تناقض کشورهای تاریخ‌دار در برخورد با ماشین‌ها بیشتر و غریب‌تر است!

پدر چوپانی که ساختار رهبری دارد ولی ظاهر ماشینی او را ناامید می‌سازد!

در حرکت جزء به کل است که انسان به مرحله خالق و رهبری می‌رسد!

مفهوم پارادکسیکال به حالت تضاد اشاره ندارد بلکه روایت از ناخودآگاهی دارد که در همه زمان‌ها، قسمت پنهانی قابلیت رمزگشایی دارد ولی پایانی بر آن انسانیت نیست!

ماشین به‌مانند پول می‌تواند جای پدر را بگیرد ولی جنون‌آور است، همان اتفاقی که در سایکوتیک‌ها و پرورت‌ها رخ می‌دهد، بی‌پدرهایی که پدر می‌سازند!

تحقیقِ زبان‌شناسی در حوزه دین نیز دلالت‌های مشابه دارد؛

ربات‌ها همانند فرشتگان وظایف مشخصی دارند که خالق به آنها محول کرده است ولی اختیاری از خویش ندارند، اختیار وجه امتیاز انسان است!

البته شیطان تاب تحمل این داستان را ندارد و از زمره فرشتگان خارج می‌شود و قرار است اثبات کند که بالاتر از انسان است!

ترس از ماشین‌ها نیز همان ترس است که روزی برسد که ربات‌های هوشمند نیز از خالق خویش تخطی کنند!

البته که انسان در تکرار خویش است!

منابع

به اشارات قبلی، دال «ایران» نیز اضافه می‌شود!

بازدید : 20
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 5:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تداعی آزاد

مهدی ربیعی

چکیده

سر منشاء مرگ‌خواهی یا همان شعار (مرگ و زندگی برایم فرقی ندارد) به تحول نصف و نیمه یک سوژه یا حتی یک ملت برمی‌گردد!

مادر مردهبه شکل نکروفیلیا در اولاد خویش متبلور می‌شود، زنی که کنار گذاشته شده است اما بر این باور است که «من و ما قوم برتر هستیم»، پس بر می‌گردد تا اولاد خویش را از هم‌زیستی باقائده ساقط سازد!

بی جهت نیست که بی‌پدر-ها نسبت به ارتفاع چند بعدی و انسجام ملی دچار فوبی و هراس هستند!

سی‌مرغ تجلی همزیستی هویت‌های متمایز است که در مقال با یکدیگر مانع گسستگی فردی و ملی می‌شوند!

در فرم بیمارگونه، بسان یک دزد یا متهم ردپایی از خود بجای می‌گذارند تا در برخورد با میله‌های زندان به قانون‌ آغشته شوند، اما در فرم کلان نیز یک ملت کژرو با دشمن‌تراشی می‌تواند حائلی به دور خویش ایجاد کند تا سرمست اخلاقی شود!

واژگان کلیدی : مادر مرده، بی‌پدر، سمپتوم، کژرو، فرم، دشمن‌تراشی، مرگ‌خواهی، سی‌مرغ، قانون، اخلاق

مقدمه

عاشق به کام مرگ فراخوانده می‌شود، مگر اینکه در رمزگشایی معشوق سربلند برون آید!

همانطوری که در فیلم سرگیجه هیجکاک، اسکات از جودی می‌خواهد که دقیقاً شبیه مادلین شود تا تمام داستان را بازسازی و یادآوری کند، در چنین شرایطی است که او از کارلتو( مادر مرده) پرده برمی‌دارد!

زن هیستریک در کمال زیباشناسی، مادر مردهرا در خویش پنهان دارد، زمانی که والد به واقع حضور ندارد، اولاد مجبور است به زیبایی یک بعد او بنازد!

فرد کمال‌گرایی که برای اجتناب از تعقل در پیچیدگی‌های خویش می‌خواهد قله‌های ترقی را یکی پس از دیگری فتح سازد، حال آنکه برتر و بهتر شدن مساوی تفکری بودن او نیست!

سوژه مرده حتی به روانشناسِ بده نیز رحم نمی‌کند و برای خفه کردن او برمی‌گردد، بی‌چاره آن روان‌شناس که نمی‌دانست کمک او در کمک نکردن است!

مثل مادر خیلی شیرده که شیر را برای نوزادانش، سمی‌می‌کند!

همانند شریف‌زاده‌ای، که همیشه «بچه‌ام» را ظاهراً برای بچه‌هایش به کار می‌برد ولی در واقع به خودش اشاره دارد!

بخاطر همین است که برای کار کردن «نه» در روانکاوی، زمان لازم است!

پرسش این است که درمان‌جو از درمان‌گر چه می‌خواهد که در روانکاوی، آنالیزان از آنالیست نمی‌خواهد؟!

روش

منتقد با ساختار خویش به ارزیابی یک اثر می‌رود؛ برای مثال اگر آن منتقد در قید پدر باشد فیلم‌های ساختارشکنانه را مبتذل و مذموم می‌پندارد حتی اگر روش و محتوای فیلم بی‌ایراد باشد ولی اگر آن منتقد بی‌پدر باشد فیلمی‌را که پدر را خط می‌زند فیلم برتر می‌نامد حتی اگر آن اثر از لحاظ زیباشناسی و محتوا پر از ایراد باشد!

داده‌های این مقاله از دلالت‌های هیچکاک و ارتباط آنالیست و آنالیزان، بیرون کشیده می‌شود که بی‌تاثیر از ساختار ناپدری/ مادر مردهنیست!

نتایج و نتیجه‌گیری

پرخوری عصبی از بابتی به این دلالت دارد که اولاد از خوردن مادر دست نمی‌شوید، بخصوص زمانی که میل مادر پنهان و مرده باشد، زمانی که مادر با اطرافیان خویش مشکل و مسله دارد ولی به ظاهر منکر آنهاست، در چنین وضعیتی است که والد بطور ضمنی مبارزه و تحلیل آنها را به اولاد خویش محول می‌سازد!

کودک و به تبع آن معشوق، مرد و به تبع آن عاشق را در یک چالش غریب می‌آزماید تا مشخص شود که آیا او به واقع پدر شده است یا نه؟!

از این‌رو، زن در یک موضع منفعل، دو مرد نه بیشتر را به رقابت می‌طلبد تا یکی پیروز شود، ظاهراً او دست به انتخاب زده است ولی در واقع با چنین آزمایشی او کسی است که انتخاب می‌شود!

هر چند مرد عاشق اگر جانشین اولیه را گم کرده باشد تا ابد جابه‌جا می‌شود، چرا که آن «چیز» اصلی بعنوان مشکل اصلی از بررسی و تحقیق کنار گذاشته می‌شود!

جذابیت محل قتل به همان میل مرده بر‌می‌گردد، قاتل به آن محل برمی‌گردد، تازه اگر آن محل بدل به حرم نگردد!

بازگشت آن سوژه تتو-دار به مام خویش، در ساحتی دیگر تن دادن به قانون پدری است البته به واسطه‌ی میله‌های زندان(زن‌دان)!

منابع

به اشارات قبلی، سرگیجه هیچکاک هم اضافه می‌شود!

بازدید : 20
سه شنبه 15 بهمن 1403 زمان : 5:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تداعی آزاد

مهدی ربیعی

چکیده

ایران و پاد-شاه-آن، با سازه مشابه در ادوار مختلف بخش بزرگی از خودشیفتگی خویش را تراش داده‌اند، این رخداد در مواقعی به حدی می‌رسد که واقعیت/reality پیرامون خود را در نظر نمی‌گیرند!

در برابر چنین سازه‌ای، ساختاری قد اعلم می‌کند که برای حفظ نفع شخصی تماماً به قوانین درون ساختاری می‌چسبد!

با اینکه در سازه اولیه، حاکم‌ان می‌خواهند با دلایل و توجیهات مختلف به آن سازه مذکور فرم منطقی دهند ولی از آنجایی که آن سازه کارکرد طولانی مدت، نمادین و انتزاعی دارد و نتایج آن عینی و آنی نیست، در نگاه نزدیک حتی کژریخت/dysmorphic می‌نماید!

یک ترجمان اشتباه از ساختارهای روانی در حوزه روانکاوی این است که اکثریت را نوروتیک‌ تشکیل می‌دهد حال آنکه نوروتیک بسان خود ego فرم ظاهری آدمی‌برای پوشش ساختارهای واقع است!

ازآنجایی که اکثریت به‌واقع نمی‌خواهند بخشی از ژوئی‌سانس وحشی و آزاد خود را به نفع دیگری قربانی کنند، ساختاری انحرافی دارند!

اخلاق، امری کلان ساختاری و بین نسلی است که قابل آموزش و یادگیری مقطعی نیست، پس قانون شکل می‌گیرد تا نقصان چنین امری را بپوشاند ولی چنین قانونی چشمان خود را به «دیگری خارج از سرزمین خویش» می‌بندد!

واژگان کلیدی: اخلاق، قانون، ایران، ساختار، نوروتیک، پرورت، ژوئی‌سانس، گژریخت، سرزمین‌ها

مقدمه

اخلاق، امری تحولی و تکاملی است، زمانی که دور می‌خورد یا به خیالی مسیر آن کوتاه می‌شود بدل به صورتی از اخلاق می‌شود که آمر به نهی است!

مبدل‌پوش، دوره‌های مختلف درسی و آموزشی را می‌گذراند تا متخصص آن حوزه گردد ولی در نهایت تنها مدرک آن رشته یا شغل را دریافت می‌کند، چنین مدرکی به ظاهر در ارتباط با دیگری کسب شده است ولی درمانی برای درد «دیگری» نیست!

با این احتساب همه‌گیری ساختار پرورت حتمی‌و کمونی است!

اکثریت سرزمین‌ها نیز بر پاشنه و سازه پرورت می‌چرخند و تنها واقعیت حول و حوش خود را در نظر می‌گیرند که گاه نتایج عینی، آنی و زیباشناختی در بردارد، آینده‌نگری آنها نیز خود-مدارانه است!

به همان شکلی که نقصان سازه ایران در نظر نگرفتن پیرامون خویش است، سرزمین‌های مقابل پرورت‌گونه و بی‌تفاوت به دیگری عمل می‌کنند!

رویداد‌های تروماتیک/ واقع( real ) موضع افراد و سرزمین‌ها را در جایی که جا خشک کردند، لق می‌کند!

هماطوری که جنگ‌ها و تروماهای اخیر، نقصان هر دو سازه را آشکار ساختند!

مطالعه و تحقیق در سیاست چه در اعماق تاریخ آدمی‌و چه در داده‌های روزمره و پیرامون حتی برای امر بالینی و درمان فردی نیز ضروری است!

«زمان» امری فریبنده و غریب است که سازه‌ای مانند ایران آن را در ساحت ناخودآگاه در نظر می‌گیرد و سرزمین‌هایی پرورت‌گونه آن را در خطی‌ترین حالت می‌بینند!

روش

روش‌شناسی روانکاوی به دلیل در نظر گرفتن سه ساحت ظاهری، نمادین و واقع داده‌های متفاوتی را برای تحقیق هدف می‌جوید!

پیدا کردن دال اصلی حتی می‌تواند علت اصلی یادآوری اش‌خاص آلزایمری باشد، از این رو تلاش کیفی راه‌گشای پژوهش واقعی است!

محقق بسان یک روانکاو زمانی می‌تواند یک سمپتوم/ مشکل یا مسله‌ای را بشکافد که بتواند با دال اصلی ارتباط بگیرد تا از سایه آن خارج شود، وگرنه یا اخلاق را در نظر نمی‌گیرد و یا قانون لازم می‌شود!

روانکاوی به سبک سرزمین‌های کهن، سوژه را قانون‌مند می‌سازد، بخاطر همین از لحاظ روش‌شناختی با علوم و عموم تفاوت کیفی دارد!

از آنجایی که رخداد‌های تروماتیک شکاف اخلاق و قانون را آشکار می‌سازد مابعد آن وقایع بهترین زمان برای مطالعه و تحقیق است، البته اگر خود تحقیق توان ایجاد چنین رویدادی را نداشته باشد!

نتیجه و نتیجه‌گیری

حوزه تاریخ و اساطیر کشورهای باستانی نشان از آن دارد که سازه اخلاقی در آنها ارجحیت دارد!

فر ایزدی پارت وجودی و الزامی‌برای حاکم‌آن و پاد-شاه‌-آن ایرانی است، البته در صورت قضیه حاکمان و ناظرآن حکومت خویش را متفاوت‌تر از ساختارهای قبلی می‌پندارند!

از آنجایی که رسیدن به موضع اخلاقی و تن دادن به آن امری دشوار و طولانی است، نو-ظهور-آن بنا را بر این می‌یابند تا امر اخلاقی را آموزش ببینند ولی از آنجایی که نتایج اخلاقِ آموزشی برای عموم و علوم آمیزشی و کج‌روی است، نهایتاً راه چاره را در این می‌یابند تا قوانین قهری و جبری را جایگزین آن بسازند که نتایج مقعطی و پیرامونی آن فراتر از تصور است!

با اینکه تکیه بر قوانین پیرامونی برای مردمان همان ملت وفور نعمت دارد ولی به دلیل واپس‌رانی ساختارها و سرزمین‌های اخلاقی، منتج به نتایج انحرافی می‌شود!

پس قوانینی که از دل سازه‌های اخلاقی بیرون می‌آید با قوانینی که برای دور زدن آن ساختارها موجودیت می‌یابد، تفاوت کیفی دارد نه کمی!

شکل‌گیری قوانین به سبک سرزمین‌های کهن، نفع اولیه و ثانویه دارد که نتایج آن به خارج از سرزمین‌ها گسترش می‌یابد!

پرسش تکراری مخاطب و ناظرآن؛ بررسی تاریخی-سیاسی ملت‌ها چه ارتباطی با روانکاوی بالینی دارد؟!

به همان شکلی که ساختار روانی سرزمین‌ها، تعیین‌کننده فرم حکومت‌داری حاکمان است و نحوه ارتباط آنها را با دیگری تعیین می‌کند، مشخص‌کننده سازه نهانی تک‌تک ماست!

هر چند در ظاهر امر ممکن است به غربی‌ترین حالت ممکن منتقد حاکم‌آن خویش باشیم!

اصلی‌ترین تناقض‌ها، تخالف صورت با سازه نهانی است که می‌تواند به شکل حملات پانیک آشکار شود!

موردی را در نظر بگیرید که ظاهراً ایران‌پرست است و رفتاراً نیز در دفاع از آن به پا خواسته، حال آنکه سازه ایرانی برای ارتباط با «دیگری» از خویش-پرستی می‌زند!

ناگفته نماند که هیجانات و تناقضات ...پرستش... معمولاً مثبت تعبیر می‌شود!

حال شمایِ روان-شناس مخ‌تاری بجای رمزگشایی دال‌ اصلی، تمرکز خود را به طرح‌وارهای اولیه بسپاری!

منابع

به اشارات و دلالت‌های منابع قبلی، تاریخ و ادبیات و اسطوره‌شناسی را نیز اضافه کنید که در مدل‌سازی جدید به قانون در می‌آید!

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1
  • بازدید ماه : 184
  • بازدید سال : 187
  • بازدید کلی : 231
  • کدهای اختصاصی